گاهی عشق گاهی غم ...
غمگینم مثل ....
گاهی عشق گاهی غم ...
غمگینم مثل ....
فقط تـــ♥ـو
♥בر زندگـﮯ هر کــسـﮯ، یـکــ نفـر هــسـتــــ ...
کـهـ مـثل هـیچ کــس نـیـستــــ !
و בر زنـدگـﮯ مــن آن یـکـ نـفر تـــ♥ـو
دوستت دارم
مــن عـاشـق تــو هـسـتـم ...عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد
عاشق دستانى که خداوند،
نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است !
و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد
دوسـتـت مـی دارم
قلبم زیر پایت برای تو خواهد بود
پاهایت را بگذار اینجا...
درست روی قلبم...
ببخش مرا ...
چیز دیگری نداشتم که فرش قدومت کنم ...
آهسته قدم بردار اینجا...
تارو پود این فرش قرمز پر از گل احساسم است...!
درست روی قلبم...
ببخش مرا ...
چیز دیگری نداشتم که فرش قدومت کنم ...
آهسته قدم بردار اینجا...
تارو پود این فرش قرمز پر از گل احساسم است...!
لب تو بر لبان من شیرین ترین هاست
دنــیـــا ادامــــه لــبـخـنـد تــــوســت ..کــه تــــا آخــــریــــن لـــبــخـنـد مــــن کـــش مــــی آیــــد ؛
تـــو لــب بـــــرمــیــچــیـنــــی
و مـــن ..
جـــایی مـــیـــان آســـمـــان و زمـــیـــن ..
مـعـلق می شــــوم ..
من خلاصه ای هستم و تو خلاصه ای در من
تمام احساس من خلاصه ایستاز مهربانی هایت که هوای عشق تو را دارد
راز نگاه تو را دارد ، مثل چشمه ای زلال در قلبم میجوشد
و در احساس تو جاری میشود …
صنم منی تو
برای ستایش توهمین کلمات روزمره کافی است ؛
همین که کجا می‌روی؟
دلتنگم,
برای ستایش تو
همین گل و سنگ ریزه کافی است
تا از تو بتی بسازم ...
پیام های شبانه
خیلی شیرینه وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلند میشی میبینی اس ام اس اومده:
قربون عقشم برم که خوابش برده ...
پیچک من
اصلا مهم نیست تو چند ساله باشی
من هم سن سال تو هستم
مهم نیست خانه ات کجا باشد
برا ی یافتنت کافی است چشم هایم را ببندم
خلاصه بگویم حالا :
هرقفلی میخواهد در خانه ات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمیشناسد ...
من هم سن سال تو هستم
مهم نیست خانه ات کجا باشد
برا ی یافتنت کافی است چشم هایم را ببندم
خلاصه بگویم حالا :
هرقفلی میخواهد در خانه ات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمیشناسد ...
من هم هستم واسه ی همیشه
لحظه ی شیرینی که به تو دل بستم
از تو پرسیدم من : تو منی یا من تو ؟
و تو گفتی هر دو ، و به تو پیوستم
گفتم ای کاش پناهم باشی
همه جا و همه وقت تکیه گاهم باشی …
و تو گفتی هستم ؛ تا نفس هست کنارت هستم …
از تو پرسیدم من : تو منی یا من تو ؟
و تو گفتی هر دو ، و به تو پیوستم
گفتم ای کاش پناهم باشی
همه جا و همه وقت تکیه گاهم باشی …
و تو گفتی هستم ؛ تا نفس هست کنارت هستم …
می لرزد واسه ی تو
این بار که آمدی
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد
میلـــرزد . . .
دستانت را روی قلبم بگذار
تا بفهمی این دل با دیدن تو نمی تپد
میلـــرزد . . .
من سفارشیم ؟؟/ تو که سفارشی هستی :)
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه …
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل !
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود …
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل !
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود …
باید نوشت
باید آهسته نوشت
با دلی خسته نوشت
گرم و پر رنگ نوشت
روی هر سنگ نوشت
تا بدانند همه که : اگر دوست نباشد ، دل نیست !!!!!!!!
این شب ها صدای تو در دلم می پیچد و بیدارم می کند
احساس بین من و تو
از پرنده آسمان پرسیدم عشق چیست؟
پاسخم داد رهایی
از جغد شب پرسیدم
به من گفت: تنهایی
از گل سرخ پرسیدم
گفت: نمیدانم
و اگر از من بپرسی، خواهم گفت
احساس بین من و تو
و تو چه میگویی؟
همواره تویی فقط تو
همواره تویی
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی
حد آخر دوست داشتن تو
آری دوست داشتن تو سر حدی دارد . . . با تو بودن هم سر حدی دارد . . .تازه معنی " سر حد مرگ " را می فهمم . . . .
امدنت را بدون اینکه بفهمم دوست دارم
آمدنت را یادم نیست ...
بی صدا آمدی ...
بی آنکه من بدانم ...
بی اجازه آمدی ...
بی آنکه من بخواهم ...
اما ...
اکنون ماندنت را با ذره ذره ی وجودم تمنا می کنم ...
بمان ...
بمان که ماندنت را سخت دوست دارم ...
بی صدا آمدی ...
بی آنکه من بدانم ...
بی اجازه آمدی ...
بی آنکه من بخواهم ...
اما ...
اکنون ماندنت را با ذره ذره ی وجودم تمنا می کنم ...
بمان ...
بمان که ماندنت را سخت دوست دارم ...
نمی‌خواستم امــا…
نمی‌خواستم این عشق را فاش کنم...
نمی‌خواستم امــا…
ناگاه به خــود آمــدم دیدم همه‌ی کلمات راز مرا می‌دانــند...
این اســت که هر چــه می‌نویسم عاشقانه‌ای میشود....
برای تــو...