-
باور می کنی ؟؟
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 21:38
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست … من هم هستم … اما “قسمت” نیست !
-
بابت همه چیزم که هستم..
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 21:02
امروز رو واقعا خسته شدم :) مرسی که بهم امید می دی و هوامو داری ازت ممنونم تو خیلی خیلی خوبی T r S
-
درسته....سخت گیرم...
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 17:01
همه می گویند “سخت گیر”م! راست می گویند همین است که انقدر “سخت” به تو “گیر” داده ام …
-
عشق آخر...
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 14:25
عشق آخر بهترین روز دیدن تو، بهترین حرف گفتن از تو زندگی هستی و بودن، یعنی خواستن خواستن تو بهترین خاطره از تو، یادگار عمر من تو دور ترین راه واسه من، کمترین فاصله از تو پرسیدی از عشق اول، فقط از رو بچگی بود چی بگم از عشق دوم؟ اونم از رو سادگی بود دلم عادت غریبی به هوای عاشقی داشت عشق سوم اومد از راه، رو هوا زد دلم رو...
-
از زندگیت لذت ببر...
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 13:00
زندگی مثل آب توی لیوانه ترک خورده میمونه بخوری تموم میشه نخوری حروم میشه از زندگیت لذت ببر چون در هر صورت تموم میشه . . .
-
غرور لعنتیه من....
چهارشنبه 20 دیماه سال 1391 12:37
پرسید: به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم " بخاطر تو " بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد " به خاطر تو " با یک بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک تو چشمانش جمع شده بود گفت به...
-
خوش بحالش
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 23:31
لنگه های چوبی در حیاطمان گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند محکمند … خوش به حالشان که لنگه همند . . . (حسین پناهی)
-
دلم درده ولی مریض نیستم
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 23:28
از تنها ، به هوای دل پر آتش خویش می زنم گام ولی بی فرجام سالها رفته و برف در کنار من ِ افسرده در این کوچه ی پاک جای پایی نپذیرفته به رخسار سپید
-
تردید دارم تو چطور؟؟؟؟
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 23:05
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 22:54
اینکه در آغوش توست زمانی آرزویم بود عزیزم بود ولی حالا… حرفی نیست… فقط هوایش را داشته باش! اما بازیچه اش نشو مثل من…
-
نگران نشو...تنها نیستم…!!
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 22:53
نگران شب و روزهام نباش تنها نیستم بالشم هق هق گریه هام قرص ها آهنگها لرزش دستهایم همه هستن … تنها نیستم…!!
-
رفتم تو اینو بدون. ...........
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 22:51
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست آن چنان که تار و پود قلب من از هم گسست می روم با زخم هایی مانده از یک سال سرد آن همه برفی که آمد، آشیانم را شکست می روم اما نگویی بی وفا بود و نماند از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است راستی، یادت بماند از نگاه چشم تو تاول غربت به روی باغ احساسم نشست طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده...
-
فقط به نظر میرسید عزیزم.....
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 22:37
اولا به نظر میرسید که زندگی بی تو یعنی هیچ … حالا که رفتی فهمیدم که فقط به نظر میرسید …
-
خیلی وقت است ......... بیا
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:49
خیلی وقت است فراموش کـــــــرده ام کدامیک را سخـت تــر می کشــــــم رنــــــــــــج! انتظار ! یا نفس را!
-
برو ولی بخاطر دل خسته ام بمون
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:46
مهمان ناخوانده ی قلبم… بمان… بمان، که ماندنت را سخت دوست دارم…
-
من در این میخانه می سوزم
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:44
من در این کلبه ی تنهایی خوشم تو در آن اوج که هستی خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش
-
دیگر نمی خوام
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:37
نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی! امروز من باش حتی لحظه ای……!
-
گاهی غم
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:37
گــاه دلــ ــم میگیرد ، گــاه زندگی سخت میشود.. گــاه تنها ، تنهایی آرامش می آورد! گــاه هوایت دیوانهام میکند! این " گــاه " ها ، گــهگاه تمامِ روز و شب من میشوند ... آن وقت بغض راه گــلویم را میگیرد ... ! درست مثل همین روزهــا
-
همه رو .........
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:33
مـــטּ مـے روم ! تـــو مـے مــــانـے.. بــا دنـیــایـے از خــــاطـــــرات . . . و تنهــآیــے . . . ... راســتـے آטּ روز کــﮧ دلـــــداده تــو شــدم یــادت هست ؟ از آטּ جــا بـﮧ بـــعــدش را پـــاک کــטּ . . . !
-
باز که بچه شدی دلم .....
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 15:22
نفس زدنشو ببین....چشماشو.... هوای تو کرده بود دلم با ما راه نیامدی ، بارانی شد !
-
پاییزی...
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 14:51
روی نیمکت بی تو ،تو قلب پاییزم تا تو بیای خوبم هستم نمیریزم رو نیمکت بی تو برگ ها رو میشمارم هرقت میخندم هروقت میبارم تو نم نم بارون یاد تو همرامه این شهر غمگین باز زیر قدم هامه وقتی که تو نیستی دنیا بیاد پیشم یادت که می افتم دل تنگ تر میشم روز هام بدون تو مثل هم اند همه هیشکی مثل تو نیست شکل غم اند همه دور و برم پره...
-
حماقته...
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 14:44
نه اسمش عشق است، نه علاقه، نه حتی عادت، حماقت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست...
-
شاید پیدا شود....
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 14:26
زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند گاهی فرصت نبود گاهی حوصله و من خیلی دیر این را فهمیدم خیلی دیر هر چند که شاید هنوز هم پشت این همه سیاهی کسی ، چیزی پیدا شود که نام من را از یاد نبرده باشد....
-
دیگر نمیخواهم...خستــــــــــــه ام...!!
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 12:58
خدا میشود بلیطم را پس بگیری . . . ؟ مقصد را اشتباه آمدم . . اینجا را نمی خواهم از این دنیا شرمنده ام که واردش شدم ای کاش درب خروجی هم داشتی . . . خسته ام..... خستــــــــــــه...!!
-
دیگر بریده ام.....
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 12:49
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . . یـکــ اتــآقِ تـآریک یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر ! وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے
-
بــگـذاریــد تــمام شــوم …!!!
سهشنبه 19 دیماه سال 1391 12:45
همـچـون ساعـت شنی شــده ام کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد و الـتـمـاس مـیـکــنــد یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد مــن هــم … نه …! ! لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! ! بــگـذاریــد تــمام شــوم …
-
از ته دل عاشق باش…
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 20:28
اگر میخواهی عاشق شوی قلب را آماده حرف های صادقانه کن… اگر میخواهی عاشق شوی با اراده کامل به عشقت بگو که دوستش داری… اگر میخواهی این عشقت برای همیشه پایدار بماند دروغ و نیرنگی را از صحنه عاشقی ات پاک کن… اگر میخواهی به عشقت برسی احساسات را از وجودت دور نگه دار و سعی کن از ته دلت عاشق شوی… اگر میخواهی عاشق شوی بیا و تا...
-
تا کی باید تاوان بدم....!!
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 20:12
فرشته همـ نیستمـ ـــ خدا همـ نیستمـــــ فقط دخترمـ ـــــ از نوعـ ساده اشـ ـــ حوا گونه فکر میـکنمـ ــــ... فقط به خاطر یکـــــ « سیــب » تا کجا باید تــــــــاوان داد؟؟؟
-
گاهی این گونه باش......
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 20:10
گاهی باید با تمام وجود زنانگیت را خرج کنی...!! گاهی باید با تمام وجود مردانگیت را خرج کنی...!! نه در تخت خواب....!! در مشکلات...!! در باهم بودنها...!! در کوتاه آمدن ها...!! در روزگار سرد و گرم...!! در ادامه راه حتی پیاده...!! آن موقع هست که میتوانی به زنانگیت افتخار کنی...!! آن موقع هست که میتوانی به مردانگیت افتخار...
-
بس کن ساعت ...
دوشنبه 18 دیماه سال 1391 20:02
بس کن ساعت ... دیگر خسته شده ام ... آره من کم آورده ام ... خودم میدانم که نیست ... اینقدر با صدایت ، نبودنش را به رخم نکش