گاهی عشق گاهی غم ...

غمگینم مثل ....

گاهی عشق گاهی غم ...

غمگینم مثل ....

سهراب خوش به حالت

سهراب کجایی سهراب کجایی ، قایقت کجاست
مرا هم با خود ببر
شهرمان را انسان‌نماها گرفته اند
شهرمان را فاحشه های مغزی گرفته اند
شهرمان کثیف شده ، الوده شده
سهراب مرا با خود ببر
شاید امدم کاشانتان
شاید گلاب گرفتم
نه برای پول در اوردن و جا نماز اب کشیدن
برای غسل دادن مردم با گل
برای بچه های فردا ، کودکان امروز
سهراب نمیدانم شاید از
شستن چشمهایم هست
شستم بخدا ، شستم
اما چیزی جز کثافت ندیدم
چیزی جز اشک کودک سر چهار راه ندیدم
گریه ی بی صدای مادر را نشنیدم ، دیدم
سهراب پارو هایم شکسته
داده هایم را جرم گرفته
شهوتم را پلاستیک کشیده
اگر امدم سر خاکت ، بی شرف میایم
که شرف نمانده
مرده
سهراب خوش بخواب
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد