تولدت مبارک برای آخرین بار
دوست داشتم بهت بهترین هدیه رو بدم ولی نیستی هیچوقت نبودی یا نذاشتن باشی ...
همچین روزی درست 17 سال پیش خدا بهترین و ماهترین دختر عالم رو خلق کرد باهوش ترین پاک ترین مهربون ترین زیبا ترین چشمای معصوم ترین نگاه باصلابت ترین نمی دونم هر چه خوبی بود انگار تو وجود این دختر بود و هست و امیدوارم خواهد بود ..
بخاطر فشار زندگی که بماند قسمت جزء ش یکی رو کنار زد یکی رو ترد کرد یکی رو پس زد که دیگه تو فکر و دلش نیست
سراغ نداره اون چطور شبا گریه می کنه و تو فکرشه چطور نگاه عکسش می کنم و طوری بغلش می کنه انگار یک عمره با هم بودن
اگه سراغشو نداشتم اگه نمی دونستم می گفتم خله خره دیونه اس اگه قول نداده بود تا حالا هر کاری می کرد ولی نمیشه نمی تونه
تو این داستان طرف می گه نمیشه بهش فکر نکرد چون سعی می کنم بهش فکر نکنم بیشتر تو ذهنمه چون می خوام به یادش نباشم بیشتر به یادشم
نمیشه این قانون و قائده بازیه قاعده بازی روزگار و عشق نمیشه قانون کشور و خانواده ماست که دو نفرو از هم جدا کنن
بنظرت کی؟؟؟؟
خواهرش تو فکرش بوده یا مادرش؟؟
شایدم پدرش ؟؟
شایدم ترس ؟؟
شایدم نفرت از طرف مقابل ؟!؟!؟!؟!؟!
نمی دونم ولی هر چی بود این دختر داستان ما حق نداشت حق خیلی کارا رو نداشت
حداقل حق داشت اون پسر بدونه که چرا ترد شده به چ دلیل نه به بهانه های واهی و پوچ و بی خود ..
این آخرین مطلب این دفتر خاطرات ماست
می دونین هر کس که اینا رو می خونه اون پسر منم و اون دختر عشقم
عشق اولم و آخرم
چون احساسم زیر پا له شده دیگه به کسی رو نمیدم به کسی اعتماد نمیکنم هر چه بودم و این شدم یه چیزی مابین اینها میشم
که نه قولمو خراب کرده باشم نه چیز دیگه
داداشم می گه چی شده ؟ می گم خسته شدم تمومش کردم با خنده ای بلند گفت آره جون خودت تو گفتی منم باور کردم
بخاطرش وقتی بخوای رابطه عمیق برادریمونو حظف بکنی یعنی دختر خوبیه منم چیزی نگفتم ولی وقتی اینطوری شبا زار می زنی زیر پتو کسی صداتو نشنوه باور کن به خودم و هم به تو شک می کنم اصلا عل داریم تو رو گفتم واسه این رابطه هات و خودمو گفتم واسه راحت گذاشتن تو
چه از تو بزرگتر و چه کوچیکتر ولی از این به بعد با من طرفی با چیزای دیگه طرفی چقد گفتم چقد --- هر حرفش پتکی بود تو سرم حداقلش زشت شدم که بهش ثابت کنم منم انتخابم درسته من م یه چیزایی می فهمم ولی آره راست می گه باید به خودم شک کنم چون هیچ نمی فهمم
هیچی گفت من حوری تو و تو ...........
خندیدم از این فکرش ولی خوشم اومد حرفاش بدون ریا و پاک بود و مطمئنم هست .
گذشت دیگه همه چیز تموم شد رفتنم کنسل شد کاش بهش می گفتم که قرار بود برای تولدش کنارش باشم ولی .........
خددا حافظ عشقم خدا حافظ دفترم خدا حافظ روز های خوب عشق و عاشقی خدا حافظ رگ های بی غیرتی خدا حافظ همه
خداحافظ روزگار خوب بودن خدا حافظ روهای سعی در آروم و پاک بودن خدا حافظ